دلتنگ نیستم...

از خاموشیم کار رسیده است به جان/فریاد,که خاموشی مرا خواهد کشت...

دلتنگ نیستم,نه.....

نه دلتنگ تر از پرندگان مهاجر ....

از زمین تا ابرهای گرفته و به هم پیچ خورده

آسمانی راه بیشتر نیست

اما به سان نیمه های سیب گاه به هم شبیه میشویم

من و ابرها

گرفتگی.....

و زبانی که به هیچ کلامی گویا نیست

از ابرها گرفته تر نیستم.........

اما داغ سکوت بر لب هایم سنگین است

ابرها میبارند

جنگلی باران خورده....و سکوتی که هم چنان بر لب هایم باقیست......

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

همسفر عزیزت،کیم؟؟؟؟
ساعت19:33---7 ارديبهشت 1390
سکوتت رابشکن،وقت سخن گفتن است نه سکوت.دراین روزهای آخرباهم بودن بایدلب گشود و سخن گفت. سکوت دردی بر قلبهاست....

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 22 فروردين 1390برچسب:my heart,ساعت 14:29 توسط nastaran|


آخرين مطالب
» تمام!
» let some body love u
» تاریکی
» شبیه شده ام
» when I was young
» نفر بغل دستی!
» نظریه میدهیم!
» شکمو!
» thanking god
» شلوغ!
» me...
» خوشحال!
» نام دیگر من
» بی ربط!
» life
» قیصر
» so close,no matter how far
» from deep inside
» وقتی نظراتت دوستت غیر فعاله!
» در چنته ی من جز به ندانستن نیست

Design By : Pichak